«خلاقیت به منزلهی مرگ و حیات یک جامعه است» سالها پیش، مورخ و فیلسوف معروف «توین بی» به این مطلب اشاره کرده است. امروزه حقیقت این سخن بیش از پیش آشکار شده است، چنان که تورنس میگوید: ما برای بقا نیازمندیم که به پرورش تواناییهای خلاق کودکان و نوجوانانمان بپردازیم. آیا برای مقابله با استرس و فشارهای زندگی امروز اسلحهای بهتر از خلاقیت میشناسید؟
خلاقیت نه تنها از بعد فردی برای همهی افراد و حل مسائلشان در زندگی دارای اهمیت است، بلکه برای جوامع نیز امری حیاتی است. چنانکه اندیشمندان زیادی اذعان دارند، کلید سعادت بشریت و حتی ادامهی بقای جوامع، به خصوص برای کشورهای در حال توسعه، تنها در رشد و توسعهی خلاقیت است.
موانع شناختی
-
عادت:
افراد در حل مسائل روشی را به کار میبرند که بدانند با موفقیت همراه است، این روش در موارد مشابه تکرار شده و کم کم فرد به آنها عادت میکند. عادت موجب میشود، انسان تنها در یک چهارچوب خاصی قرار گیرد و کارهایش را طبق دستورالعمل معینی انجام دهد. لذا امکان یافتن راه حلها و طرحهای جدید کم میشود.
-
عدم انعطافپذیری:
انسانی که در قالب معینی فکر و عمل میکند، انعطافناپذیر میشود. چنان که قادر به اندیشیدن در جهات مختلف مسأله نیست و تنها یک یا دو جهت را میبیند.
-
رویگردانی از ابهامات:
افراد اگر احساس کنند قادر به مواجهه با موقعیتهای مبهم، پیچیده و غیرمطمئن نیستند از آن استقبال نکرده لذا فرصتی برای مقابله با مسائل و رسیدن به افکار خلاق را از دست میدهند. نیاز شدید و افراطی به نظم و ترتیب نمونهای از این حساسیت است. همه چیز باید کاملاً مرتب باشد تا ابهام و اشکالی پیش نیاید و بدین ترتیب امکان بروز خلاقیت از بین می رود.
-
اتکا بر مفروضات:
افراد معمولاً در حل مسائل مرزها و محدودیتهای خاصی را فرض میکنند که مانع خلاقیت میشود.
دوبونو با مثالی این موضوع را به بحث میگذارد:
به یک نفر باغبان گفته میشود که چهار درخت را به صورتی بکارد که هر یک از این درختان از بقیه یک فاصله مساوی داشته باشد. نظم و ترتیب درختان چگونه خواهد بود؟ طرز عمل متداول بدین صورت است که چهار نقطه را در یک صفحهی کاغذ طوری منظم کنیم که هر یک دارای فاصلهای مساوی از دیگر نقاط باشد. معلوم میشود که این کار غیرممکن است و به نظر میرسد مسأله غیرقابل حل باشد.
فرض این است که درختان بر روی قطعه زمینی مسطح کشت شوند. اگر شخصی این فرض را مورد تردید قرار دهد، در می یابد که درختان واقعاً میتوانند به صورت خواسته شده، کشت شوند. یک درخت در رأس یک تپه و سه درخت دیگر در جوانب تپه کشت میشود. این کار سبب میگردد که درختان از یکدیگر دارای فواصلی مساوی باشند این مسأله را میتوان با قرار دادن یک درخت در قعر یک حفره و سه درخت دیگر در لبه این حفره حل کرد.
-
تفکر منفی:
تفکر منفی نسبت به خود و دیگران ممکن است به صورت احساس ناتوانی و کمارزشی، بدبینی، عیب جویی، ناامیدی ظهور کند و مانع جدی در تفکر خلاق است. خودسانسوری و بی توجهی به ایدهها و افکاری که میتواند سازنده و موثر باشد، نمونهی دیگری از منفی گرایی است. در بسیاری از مواقع ایدههای تازهای که میتواند تبدیل به طرح خلاق و مفیدی شود به سبب برخوردهای منفی برای همیشه نابود میشود. دراین مواقع فرد به خود نهیب می زند: بچه گانه است، احمقانه و مسخره به نظر میرسد، عملی نیست، اصلاً به من چه؟ همچنین این عبارات ممکن است از طرف دیگران بیان شود که در هر دو حالت امکان بروز هرگونه خلاقیتی از بین میرود.
موانع عاطفی:
-
ترس از شکست و اشتباه:
ترس از شکست باعث میشود انسان به دنبال اموری برود که احتمال موفقیت در آن بالا باشد. لذا از هر کاری که مستلزم خطر پذیری و ریسک باشد، اجتناب میکند. در حالی که خلاقیت مستلزم قدرت خطرپذیری بالاست.
این ویژگی هرچند به عنوان یک مانع فردی و عاطفی قلمداد میشود؛ اما به سبب نوع برخوردهایی که از ابتدا با افراد شده است، شکل میگیرد. معمولاً به موفقیتها پاداش میدهند و شکستها باعث سرخوردگی میشود. به کودکان آموخته می شود که اشتباه نکنند ولی شکست ضرورت افکار و ایدههای نو و خلاق است.
-
عدم اعتماد به نفس:
بسیاری از مواقع افراد از تواناییها و استعدادهای شگرفی برخوردارند؛ اما عدم اعتماد به خود مانع بروز قوای خلاقشان میشود. آنها ممکن است افکار و ایدههای زیادی داشته باشند، اما با تردید به آنها مینگرند و احساس میکنند نظریات آنها ارزش زیادی ندارد چنان که حتی جرأت ندارند آنها را به زبان بیاورند. باور نداشتن خویش به تدریج منجر به سرکوب و از بین رفتن تواناییهای فرد میشود و قدرت آزاداندیشی و تعمق را از دست میدهد. بسیاری از موانع اساسی رشد خلاقیت مانند کم رویی، زودرنجی و اولویت قائل شدن به نظر دیگران، ناشی از عدم اعتماد به نفس است.
موانع اجتماعی
-
مطابقت:
منظور از مطابقت همان همرنگ جماعت شدن است که اسبورن نیز به آن اشاره داشت. مطابقت به علت نگرانی از متفاوت بودن از دیگران و تنها ماندن رخ می دهد و بدین ترتیب امکان ابتکار و ارائهی روشهای تازه محقق نمیشود.
-
تأیید طلبی و ترس از عدم استقبال اجتماعی:
افرادی که نیازمند تأیید دیگران هستند و از نقد عدم توجه و پذیرش اجتماعی میترسند، نمیتوانند از خود خلاقیتی نشان دهند.
افراد خلاق معمولاً به کار و ابتکار خویش بیش از استقبال دیگران بها داده و آن را قربانی انتظارات دیگران نمیکنند.
-
سنت ها:
هر چند نمیتوان اهمیت سنتها را نادیده گرفت؛ اما وجود بعضی از سنتها و روشهای سنتی در کار، مانع اندیشههای تازه شده و تأکید و پایبندی بیش از حد به آنها، مانع بروز خلاقیتها میشود.
منبع: کتاب یادگیری خلاق، کلاس خلاق( دکتر افضل السادات حسینی)