دنیای امروز بسیار پر سرعت و پرمشغله است. والدین باید در هر لحظه از هر روز که نیاز باشد معلم، پزشک، آشپز، مخترع، هم بازی و الگو باشند و این مسئولیت سنگینی به عهدهی کسانی است که باید برای فراهم کردن زمان، انرژی و مایحتاج لازم برای پیشرفت فرزندشان تلاش کنند.
همانطور که الگوی بیولوژیکی – روانی – اجتماعی تعیین میکند رفتار والدین موجب بعضی از رنجهای کودکان میشود، اما عوامل زیادی مانند وراثت ژنتیکی و حوادث محیطی از کنترل خارج هستند. با این حال، یادگیری دربارهی نقش خود و چگونگی واکنش فرزندتان به آن، اولین قدم در آموزش تمرکز بر فرزند از نگاه دیگر است.
این اطلاعات میتواند به شما در تنظیم روش تربیتی خود جهت پیشگیری از اضطراب در فرزندتان کمک کند و همچنین به شما کمک میکند با فرزندتان بروی غلبه بر اضطرابهای موجود همکاری کنید.
روش تربیتی
دایانا بامریند یکی از محققانی است که نقش والدین در پیشرفت کودکان را بررسی کردند. مطالعهی بامریند شامل مشاهدهی فعلوانفعال بین والدین و فرزندان میشود. او دو شاخصهی عمده در این فعلوانفعالات شناسایی کرده است: مطالبه و توجه.
مطالبه به استاندارهایی اشاره میکند که والدین برای کودکان خود تعیین میکنند و انتظار دارند فرزندان به این استانداردها برسند. توجه اشاره دارد به پذیرفتن کودک همان گونه که هست که در گفتگوهای صاف و ساده نشان داده شده است بین والدین و کودکان ارتباط صادقانهای وجود دارد.
برخی والدین حاضرند به فرزندان خود با دقت گوش دهند. آن ها به هنگام تصمیم گیری و یا حل مسئله از دیدگاه فرزندشان به موضوع نگاه میکنند. والدین دیگر نظر فرزند خود را رد میکنند و در کل از او به عنوان عضوی از خانواده غفلت میکنند.
بامریند هیچ والدینی را پیدا نکرد که کاملاً با توجه و یا کاملاً بیتوجه به فرزندان خود باشند. آن چه او دریافت شامل ترکیبهای متعددی از توجه و مطالبه میشود که به سه روش تربیتی خاص منتج میشوند: استبدادی، آسان گیر و مقتدرانه. دو نوع روش تربیتی شناسایی شده توسط محققان دیگر روشهای دموکراتیک و پرورشی نام دارند.
تربیت استبدادی
والدینی که از روش استبدادی استفاده میکنند، به شدت اهل مطالبه و به شدت بیتوجه هستند. همین ذهنیت “حرف، حرف من است” بر مطابقت و اطاعت و در عینحال بیتوجهی به دیدگاه کودک تأکید میکند.
اگر تصمیمگیری بنا بر رأی گیری از والدین و کودکان بود (در خانوادهای که هر دو والدین وجود داشته باشند)، والدین دو رأی میگرفتند و فرزند هیچ رأی نداشت. از کودکان معمولاً انتظار میرود تصمیمگیری بزرگترها را بپذیرد و عاقبت نافرمانی تنبیه است.
بامریند دریافته است، کودکانی که والدین مستبد دارند، بیشتر مستعد اضطراب و غیر صمیمی بودن هستند. کودکی که اجازهی تصمیمگیری مستقل نداشته باشد، فرصت تجربهی نتایج موفقیت و شکست را ندارد و در نتیجه داوری خوبی در زندگی نخواهد داشت.
روش تربیتی آسانگیر
در آن سوی طیف، روش تربیتی آسانگیر مطالبات بسیار کمی از کودکان دارد. علاوهبر آن، به شدت پذیرش دارد، به این دلیل که والدین خواستههای (فلسفی) فرزندان را تأیید میکنند و یا این که اصلاً اهمیتی برایشان ندارد (بی قید).
در چنین خانوادهای، فرزند سه رأی فرضی میگیرد و والدین هیچ رأی ندارند. در زیر مجموعهی اول، والدین به علت حالت فلسفی روش تربیتی خود، انتخاب میکنند که آسان گیر باشند. این فلسفهی” دست به کنار کشیده” به فرزندان اجازه میدهد که تمام تصمیمات را خودشان بگیرند، حتی وقتی شایستگی این کار را نداشته باشند.
نوع دیگر تربیت آسانگیر از فلسفهی شخصی و یا سیستم اعتقادی نشأت نمیگیرد، بلکه فقط به دلیل بیتوجه بودن والدین است. این نوع تربیت در نهایت ممکن است به عنوان غفلت در نظر گرفته شود، چرا که والدین کمترین تعهد را به فرزندان و نقش خود به عنوان والدین نشان میدهند.
متاسفانه، والدین بیتوجه بر پیشرفت کودک تأثیر میگذارند، آن همزمانی که کودک آجرهای اول بنای پیشرفت موفق مانند وابستگی، مهارتهای اجتماعی و احساسی( برای مثال: اشتراک گذاری، یکدلی) و اعتمادبه نفس را میگذارد. اگر کودک متوجه شود که عضو ارزشمندی از خانواده نیست، ممکن است فکر کند ارزش عشق و احترام از دیگران را ندارد.
بامریند مشاهده کرده است که کودکانی که در خانواده آسانگیر بزرگ میشوند، وقتی با افراد خارج از خانواده روبرو می شوند که قانون تعیین میکنند مانند معلم یا روحانی، با آنها همکاری میکنند. این کودکان همچنین در کنترل احساسات خود دچار مشکل میشوند، چرا که مفهوم صبر و کنترل خود را یاد نگرفتهاند. متناقض به نظر میرسد، اما کودکانی که در خانواده ی آسان گیر بزرگ میشوند، آرزوی قانون و راهنما دارند، چرا که آنها امنیت و ثباتی را فراهم میکند که در خانهی آنها و جود ندارد.
تربیت مقتدرانه
تربیت مقتدرانه میان روشهای استبدادی و آسانگیر است. در خانوادهی مقتدرانه، مطالبات معقول از فرزندان وجود دارد و والدین محدودیتها و قوانینی تعیین میکنند که توضیحات منطقی دارند و به همراه محبت اجرا میشوند. والدین آشکارا محبت و پذیرا بودن خود را نشان میدهند و کودک را برای شرکت در تصمیم گیریهای خانواده تشویق میکنند.
والدین خانوادهی مقتدرانه دو رأی در برابر یک رأی فرزند دریافت میکنند، چرا که آنها خرد و تجربهای دارند که کودک هنوز ندارد. عامل مهم این روش تربیتی، احترام است – والدین به حقوق کودک خود احترام میگذارند و کودکان هم نظر والدین را محترم می شمارند.
بامریند مشاهده کرده است، کودکانی که در خانواده مقتدر زندگی میکنند، شاد و با اعتمادبهنفس هستند. هم دختران و هم پسران از خود استقلال و همکاری نشان دادند.
چرا تربیت مقتدرانه موفق و تربیت استبدادی و آسانگیر ناموفق هستند؟
- قوانین والدین مقتدر، تصادفی و بی منطق نیستند، بلکه دارای ثبات و منطق هستند.
- لزوماً مطمئن نیستند که تصمیماتشان بیعیب و نقص هستند، اما مطمئن هستند که الگوی رفتاری درست را برای فرزندانشان فراهم میکنند و این که فرزندانشان قابلیت تصمیمگیری هوشمندانه را دارند.
- از قابلیت فرزندشان آگاه هستند و برای رفتار آنها استانداردهایی مناسب سطحشان تعیین میکنند.
سه نوع روش تربیتی بامریند، تنها روشهایی نیستند که توسط محققان شناسایی شدهاند. در اینجا دو روش دیگر را معرفی میکنیم:
تربیت دموکراتیک
تحقیق اصلی دربارهی تربیت دموکراتیک توسط آلفرد بالدوین انجام شد. یافتههای بالوین هم مانند بامریند، دو عامل کلی در روابط بین والدین – فرزندان نشان داد: کنترل و دموکراسی.
تصمیم گیری دموکراتیک دوطرفه هستند، یعنی والدین با هم مجموع یک رأی فرضی و کودک هم یک رأی دریافت میکند. والدین و فرزند در تصمیمگیری برابر هستند و نظر فرزند توسط والدین پرسیده و محترم شمرده میشود.
وقتی والدین دموکراتیک بخواهند قوانینی نظم کنند، برای کار خود دلیل میآورند که از این لحاظ شبیه تربیت مقتدرانه است. تفاوت در این است که در تربیت دموکراتیک، والدین و فرزند با هم برابر هستند. کودکانی که عادت دارند حرف خود را به کرسی بنشانند، تبعیت از مطالبات دیگری را سخت میدانند. بالدوین دریافت گرچه این کودکان ممکن است مستعد سرکشی باشند، اما بسیار کنجکاو و خلاق هم هستند.
تربیت پرورشی
در کتاب والدین پرورشدهنده نوشتهی جان دیسی و الکس پکر، نوع پنجم تربیت معرفی شده است که در این روش خلاقیت، مسئولیت و مهارتهای اجتماعی کودک تشویق میشود.
در رابطه با تعداد رأیهای فرضی، در خانوادهی پرورشدهنده، عدد صفر است. نه فرزند و نه والدین در روند تصمیمگیری رأی ندارند. بلکه به نظر میرسد از طریق بدهبستان ثابت و روند سنجشی به تصمیم میرسند. برای مثال والدین به قضاوت فرزند خود اعتماد میکنند چون معتقدند به عنوان الگو، قضاوت درست را به او نشان دادهاند. در نتیجهی این اعتماد، والدین پرورش دهنده، قوانین کمتری برای فرزندان خود تعیین میکنند.
والدین پرورشدهنده، کودکان خود را از صدمه زدن به خود و دیگران محافظت میکنند، اما نه با مطالبه، بلکه با آموزش ارزشها و صحبت دربارهی رفتار کودک. قطعاً این روش خاصی برای تربیت فرزند است و بسیاری از والدین با چنین سیستم باز و بدون چهارچوبی احساس راحتی نخواهند کرد.
به یاد داشته باشید که آنچه در یک خانواده موثر است لزوماً در خانواده ی دیگر هم موثر نخواهد بود، چرا که والدین متفاوتی در هر خانواده وجود دارند. متخصص تعیین بهترین روش برای خانواده شما، خودتان هستید.
منبع: کودک مضطرب شما (مترجمین: رضوان میرزایی، علیرضا مرآتی)